چرا که سایهات باغی بهاریستصدایت آبشاری از قناریست چرا که تاب تنهایی ندارمدلم در جستوجوی رستگاریست و پاسخهایی از این دست زیراقرار من به وقت بیقراریست نگاهم تشنهی رودی روان وامیدم دیدن یک چشمه یاریست نمیگیرد مرا این شعلهی شوخکه لطف عشق در چشم انتظاریست صدایت، سایهات، نورت، نگاهت...خدای من چرا از من فراریست؟,از این دست,از دست این پسرا,از دست این روزگار,از دست این دخترا,از دست این دیوانه یار,از دست این غمت,از دست این دل,از دست این زمونه,از دست این آدما,از دست این مردا ...ادامه مطلب